to do a thing in a r

to du ʌ θɪŋ ɪn ʌ ɑɹ


فارسی

1 عمومی:: بط‌ورغیرمستقی، لقمه‌رادورسرگرداندن‌، اكل‌از قفاكردن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code